google-site-verification=BXEvBwgLLf1nLiquuSvKhxvUxKLBypmdr_JSue2w7Js
* بعثت
بعثت یک انگیزش است از طرف عالم غیب و یک انتخاب است و به تعبیر قرآن «اصطفایی» از جانب خداوند متعال «فبعث الله» است و از طرف دیگر در هنگام بعثت پیامبران، زمینههای عینی و اجتماعی نیز طوری آماده میشود که ضرورت بعثت الهی و همه جانبه و تمام عیار را ایجاب میکند.
اگر تاریخ جوامعی را که پیامبران در آنها مبعوث شدند را مورد مطالعه قرار دهیم به این نتیجه میرسیم که هر کدام زمینه خاص خود را داشتهاند. مثلاً اگر شرایط و ضرورتهای اجتماعی بعثت پیامبر اکرم ص را در نظر بگیریم میبینیم که زمینه انقلاب آن حضرت در دو مقیاس بینالمللی و محلی اختصاراً بدین گونه بوده است:
1) در سطح جهانی از نظر سیاسی دو قدرت غول پیکر امپراطوری روم و ایران بر جهان حکومت و سلطه داشتند و به عنوان دو محور و دو قطب اساسی معادلات و محاسبات سیاسی، اقتصادی و نظامی بر ملتهای محروم حکمرانی میکردند و فقر و محرومیت و ستم اجتماعی به اوج خود رسیده بود و ملتها در اثر تحمیل ناعدالتیها به ستوه آمده و از فرهنگها و مسلکها و مذهبهای موجود صلاحیت و شایستگی خود را از دست داده بودند، نه مسیحیت و نه یهودیت و نه زردشت و دیگر مسلکها نمیتوانستند نیازهای جامعه انسانی را بر آورده سازند و بلکه انسانیت رابه سوی انحطاط فکری و فرهنگی و جهل و خرافات به پیش میراندند.
2) در سطح جامعه عربستان نیز قدرت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به دست اقلیت اشرافی و مشرک مکه میچرخید، آنها هم حاکم سیاسی در جامعه بودند و هم جریان اقتصادی و تجارت به دست آنان میچرخید و هم حامیان فرهنگ و مدافعان آیین شرک و بت پرستی بودند و اکثریت مردم محکوم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بودند.
در چنین شرایطی بود که بعثت پیامبر اسلام ص ضرورت یافت و همه برنامهها و تعالیم وی توسط «وحی» از جانب خداوند متعال ابلاغ میگردید و آن حضرت مبلغ و پیام رسان خداوند بود. «و علی الرسول الا البلاغ المبین» و بر رسول جز آن که به آشکار تبلیغ رسالت کند تکلیفی نیست. (عنکبوت-18)
«و ما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ماجاءتهم البینات بغیا بینهم» با بعثت پیامبران «کتاب» انزال میشود و ایدئولوژی توحیدی تبیین میگردد و سردمداران کفر و شرک سرکوب و راههای بازگشت به فطرت اولیه و امت واحده برای «ناس» نشان داده میشوند و توحید حاکم میگردد، امّا بار دیگر آنان که از انقلاب توحیدی ضربه خوردهاند و یا آن را بر خلاف مصالح و منافع مالی خود تشخیص دادهاند به ستیزهجویی «بغیا بینهم» برمیخیزند و یکبار دیگر در جامعه توحیدی بذر اختلاف میپاشند، اما این بار اختلاف در ایدئولوژی است، اختلاف در تبیین «کتاب» است [ضمیر «وما اختلف فیه» به سوی کتاب برمیگردد] نکته اساسی در این حالت که اختلاف در ایدئولوژی و تفسیر کتاب است ولی عامل آن «بَغی» میباشد «بغی» یعنی ستم، تبعیض، ستیزهجویی، خودمحوری، انحصارطلبی، خودخواهی، جهل و جهود و بدان مفهوم که کسانی که انقلاب توحیدی پیامبران را به زیان و ضرر خود یافتهاند، به مسخ کتاب و تحریف ایدئولوژی و تفسیر غلط و به رأی کردن کتاب میپردازند، آنگونه تفسیری که دیدگاههای شخصی خودشان را تأیید و منافع مادی آنان را تأمین نماید.
بدینسان است که در طول تاریخ مفسران قلابی، منحرف و تحریف کنندگان کتاب و ایدئولوژی، آگاهانه و یا ناآگاهانه دست به اختلاف، تفرقه و پارچهپارچه کردن امت میزدند و یا جاهلانه و مقدسمآبانه در برابر موج امت میایستادند. «فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ینفع الناس فیمکث فی الارض کذالک یضرب الله الامثال» آن چیزی که به خیر و منفعت مردم است در زمین باقی میماند، خدا مثل آنها را برای فهم بدین روشنی بیان میکند. (رعد-17)
نوشته : استاد جعفر حاجی کریم نظری
بستن *نام و نام خانوادگی * پست الکترونیک * متن پیام |